کد مطلب:109188 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

نامه 028-در پاسخ معاویه












[صفحه 279]

رساله معاویه اما پس از ستایش خدا رسید به من نامه تو یادآوری می كنی در آن برگزیدن خداوند محمد را صلی الله علیه و آله برای دین خود و توانائی دادن خدا او را به كسانی كه یاری داد او را از یاران او و پنهان نمود برای ما روزگار از تو شگفتی را ناگاه شروع كردی خبر می دهی ما را به آزمایش خداوند بزرگ نزد ما و نعمت دادن او بر ما درباره پیامبر ما حال تو در این مانند برنده خرما است به سوی (شهر) هجر یا خواننده اوستاد خود به مسابقه تیراندازی و گمان كردی كه بهترین مردم در اسلام فلان و فلان است پس یادآوری نمودی امری را اگر درست باشد به یك سو باشد از تو همه آن و اگر درست نشود نرسد به تو شكست آن چكار است تو را با برتر و كمتر و زبردست و زیردست و چه كار است آزادشدگان و پسران آزادشدگان (از امیری) را با تمیز دادن میان هجرت كنندگان پیشین و تعیین مراتب درجات آنها و شناسانیدن طبقاتشان چه دور است (این) به تحقیق صدا كرد تیر قماری (در میان تیرهای اصلی) كه نیست از آنها و شروع كرد حكم می كند در خلافت كسی كه حكم بر ضرر اوست برای آنان آیا نمی ایستی ای انسان بر لنگی خود و آیا نمی شناسی كوتاهی بازوی خود را و عقب نمی روی به جائیكه

واپس داشته تو را قضا و قدر پس نیست بر تو شكست یافتن شكست خورده و نه برای توست پیروزی پیرومند و تو بسیار رونده در بیابان گمراهی منحرف شونده از راه راست آیا نمی بینی (.... خودستائی) خبر دهنده نیستم تو را و لكن به نعمت خدا سخن می گویم كه گروهی شهید شدند در راه خدا از هجرت كنندگان و انصار و برای هر یك مزیتی است تا هرگاه شهید شد شهید ما گفته شد آقا و بزرگ شهیدان و مخصوص گردانید او را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هفتاد تكبیر هنگام نمازگزاردن او بر وی آیا نمی بینی كه گروهی بریده شد دستهای ایشان در راه خدا و بر هر یك مزیتی است تا چون كرده شد به یكی ما آنچه كرده شد به یكی آنان گفته شد پرنده ایست در بهشت و صاحب دو بال است و اگر نبود آنچه نهی كرده خداوند از آن از ستودن مرد نفس خود را هرآینه یادآوری می كرد یادآوری كننده برتریهای بسیاری می شناسد آنها را دلهای مومنان و نمی اندازد آنها را گوشهای شنوندگان پس دور كن از خود كسی را برگردانیده او را (از راه راست) شكار (مال دنیا) ما ساخته شده تربیت یافتگان پروردگار خود هستیم و مردم پس از آن كامل یافتگان هستند منع نكرد ما را عزت قدیمی ما و نه عادتی.... ما بر قوم تو از اینكه

بیامیختیم با شما با نفسهای خود زن از شما گرفتیم و زن به شما دادیم مانند كار همطراز آن در حالیكه نبودید در آن پایه و از كجا می تواند باشد این چنین در حالیكه از ماست پیامبر و از شماست تكذیب كننده و از ما است شیر خدا و از شماست شیر سوگندها (ابوجهل) و از ما است دو آقای جوانان اهل بهشت و از شماست كودكان آتش و از ما است بهترین زنان جهانیان و از شماست هیزم كش در بسیاری از آنچه بر سود ما است و بر ضرر شماست

[صفحه 281]

و اسلام ما چیزی است كه شنیده شده و جاهلیت ما (شرف ما در زمان جاهلیت) انكار نمی شود و كتاب خدا گردآورد برای ما آنچه كنار شده از ما و آن گفتار خدای پاك است صاحبان خویشان بعض آنان سزاوارند به بعضی در كتاب خدا و گفتار خدای بزرگ به راستی سزاوارترین مردم به ابراهیم هرآینه آنانند كه پیروی كردند او را و این پیامبر را و آنان كه گرویدند و خداوند دوست مومنان است پس ما یكبار سزاواریم به خویشاوندی و یكبار سزاواریم (به پیامبر) به سبب اطاعت كردن و هنگامی كه دلیل آوردند هجرت كنندگان بر انصار در روز سقیفه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیروز شدند بر آنان اگر پیروزی باشد به خویشی حق برای ما است نه شما را و اگر باشد به غیر خویشی انصار (ثابتند) بر دعوای خودشان و گمان كردی من بر همه خلفا حسد ورزیدم و بر همه آنها ستم نمودم اگر باشد این چنین نیست جنایت بر تو تا باشد عذرآوردن به سوی تو و این شكایتی است دور است از تو ننگ آن و گفتی من بودم كشیده می شدم همچنانچه كشیده می شود شتر مهار شده تا بیعت كنم سوگند به خدا هرآینه خواستی نكوهش كنی و مدح كردی و رسوا كنی تا رسوا شدی و نیست بر مرد مسلمان هیچ نقص و عیبی در اینكه باشد م

ظلوم مادامیكه نبوده شك كننده در دین خود و نه شك كننده در یقین خود و این است حجت من كه به سوی غیر توست (به سوی خلفاست) قصد آن ولكن من اظهار كردم برای تو از آن به اندازه آنچه به خاطر گذشت از یادآوری آن

[صفحه 281]

پس از آن ذكر كردی آنچه را كه بود از امر من و كار عثمان و تو را است كه جواب دهی از این برای خویشی تو از او كدامیك از ما بود دشمنی كننده تر برای او و راهنماینده تر به سوی اسباب كشتن او آیا كسی كه بذل كرد برای او یاری خود را (كه من بودم) و بازداشت او را و از او خواهش خودداری كرد یا كسی كه از او یاری خواست (كه تو بودی) و قدم به عقب نهاد از یاری او و كشاند اسباب مرگ را به سوی او تا آمد قضا و قدر او بر وی چنین نیست به خدا سوگند دانست خدا بازدارندگان از شما را و گویندگان را برای برادران آنها بشتابید به سوی ما و نمی آیند به سختی كارزار مگر كمی و نیستم عذرخواهی كنم از اینكه من بودم عیب می گرفتم بر او بدعتهائی را اگر باشد گناه به سوی او ارشاد كردنم و راهنمائی كردنم او را چه بسیار توبیخ شده ایست كه نیست گناهی برای او و گاه كسب تهمت می كند كسی كه زیاد نصیحت كننده است نخواستم مگر اصلاح را آنقدر كه توانستم و نیست موفق شدن من مگر به یاری خدا بر او توكل كردم و به سوی او بازمی گردم

[صفحه 282]

و یادآوری كردی كه نیست برای من و برای یارانم نزد تو مگر شمشیر پس خندانیدی پس از گریانیدن چه زمانی یافتی پسران عبدالمطلب را از دشمنان واپس رفتگان و بر شمشیرها ترسانیده شدگان درنگ كن اندكی تا برسد به صف جنگ حمل (پسر بدر) به زودی می طلبد تو را كسی كه تو می طلبی و نزدیك می شود از تو آنچه دوری می جوئی از او و من شتابنده ام به سوی تو در لشگری بزرگ از مهاجرین و انصار و پیروان آنان به نیكوئی كردن تواناست انبوهی آنان بلند است غبار آنان در بركنندگانند پیراهنهای مرگ را دوستترین رسیدن به سوی آنان ملاقات پروردگارشان است كه همراه شده با آنان فرزندان حاضر شده در جنگ بدر و شمشیرهای بنی هاشم به تحقیق شناختی جاهای وقوع تیزیهای آنها را در برادرت و دائیت و پدر پدرت و خانوده ات و نیست آنها از ستمكاران دور


صفحه 279، 281، 281، 282.